در محضرخورشيد

درخانه علي غوغايي به پاست،دختري زيبا ونورانيبه جمع خانواده اضافه شده است. (سلام الله عليها)خوشحال نوازدش را به صورت مي چسباند ومي بويد. حسن وحسين

شادمان در كنار مادر نشسته اند. ،حسين (عليه السلام )بي قرار است تا خواهرش را در اغوش بگيرد . نوزاد گريه مي كند،اما مادر او را در آغوش حسين مي گذارظ.

نوزاد آرام مي شود وبا چشمان زيبايش به بردارش مي نگرد.حسين (عليه السلام )خواهرش رابه آغوش مادر باز مي گرداند ومي گويد:مي روم تا به پدر خبر دهم وبه سمت

در مي دود. علي بن ابي طالب دربيرون درمنتظر ايستاده است. حسين شادمان خودرابه پدر مي رساند ومي گويد:پدرجان خداوند خواهري به من عطاكرده است ومي خندد.

علي با شنيدن اين سخن اشك در چشمانش مي نشيند وگونه هايش راتر مي كند .حسين (عليه السلام )باتعجب پدر رانگاه مي كند ومي گويد :فدايت شوم پدر ،

من مي خواستم به شما بشارت دهم پس به چه دليل گريه مي كنيد. علي (عليه السلام )پسرش را در آغوش مي كشد ونوازش مي كند ومي گويد:اي نور ديده به زودي

سر اين گريه آشكار واثرش نمودار مي شودوسرش را بر سر حسين(عليه السلام)مي گذارد.

ازآنسو سلمان خود رابه حبيبم محمد(صلي الله عليه وآله)مي رساند وعرض مي كند:يارسول الله قدم فرزندتان برشمامبارك. خداوند دختري به شما عطاكرده است. حبيبم

باشنيدن اين جملات مي گريدومي گويد:اي سلمان جبرئيل ازجانب پروردگارم خبر آورده كه اين مولودگرامي مصيبتي غير معدود باشد تابه مصيبت كربلا مبتلا شود .وباز مي گريد.

به خانه علي (عليه السلام)نظر مي كنم .فاطمه (سلام الله عليها)دخترش را درآغوش علي (عليه السلام)مي گذاردتازماني تانامي برايش انتخاب كند وعلي (عليه السلام)

نگاهي فاطمه مي كند ومي گويد:من برپيامبر خدا پيشي نمي گيرم منتظر مي مانيم تاايشان نامي برايش انتخاب كند.حبيبم درخانه دخترش نشسته ونوازد رادر آغوش

مي فشارد ومي بوسد(عليه السلام )نگاهي بامحبت به رسولم مي اندازد ومي گويد:يارسول الله بامي برايش انتخاب كنيد.من بر پروگارم سبقت نمي گيرم.

جبرئيل رافرا مي خوانم:«نزد حبيبم برو وسلام مرا به او ابلغ كن وبگو نام اين نوزاد را زينب بگذاريد كه خداوند اين نام رابراي او برگزيده است.

روز ايراني عشق

ابوريحان بيروني در آثار الباقيه آورده است كه ايرانيان باستان اين روز را روز بزرگداشت زن وزمين مي دانسته اند. فلسفه بزرگداشت اين روز به عنوان «روز عشق »

به اين صورت بوده استدرايران باستان هر ماه را سي روز حساب مي كردند وعلاوه براينكه ماه ها اسم داشتند،هر يك از روزهاي ماه نيز يك نام داشتند….روز پنجم «سپندار مذ»

بوده است.سپندار مذ لقب ملي زمين است. يعني گسترانند ه ،مقدس،فروتن،زمين نماد عشق است چون بافروتني ،تواضع وگذشت به همه عشق مي ورزد. زشت وزيبا رابه يك چشم مي نگرد وهمه راچون مادري درامان پرمهر خودامان مي دهد. به همين دليل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان رابه عنوان نماد عشق مي پنداشتند.

سپندارمذگان جشن زمين وگراميداشت عشق است كه هر دو دركنار هم معنا پيدا مي كردند.دراين رئز زنان به شواهران خود بامحبت هديه مي دادند.مردان نيز زنان ودختران رابرتخت شاهي نشانده ،به آن ها هديه داده واز آن هااطاعت مي كردند.اخيرا گروهي از دوستداران فرهنگ ايراني پيشنهاد كرده اند كه به منظور حفظ فرهنگ ايراني سپندارمذگان به جاي ولنتاين به عنوان روز عشق گرامي داشته شود.

احکام پوشش زن از نامحرم

 

 

….ولایبدین الا ما ظهر منها…

….وزنان زینت خویش راجز آنچه آشکار است ،آشکار نسازند،…

…لیضربن بخمر هن علی جیوبهن …

…باید که مقنعه هایشان رابه گریبان هابیاندازند….(سوره مبارکه نور :31)

مساله:برزنان واجب است تمام بدن خود را به استثناء صورت ودستهاتا مچ ،از نامحرم بپوشانند،به شرط آنکه:

1_صورت ودستها تامچ ،زینت نداشته باشد.

2_فردی به قصد لذت،به صورت ودستهای آنها نگاه نکند.

مساله:اگر خانمی بداند نامحرمی باقصد لذت به دست وصورت او نگاه می کند ،اگر چه زینتنداشته باشد ،باید این دو موضع رااز نامحرم بپوشاند.

 

شهیدگمنام

فراق یوسف زهرا

به نظر شما یعقوب (علیه السلام)سال های زیادی در فراق سوخت واشک ریخت؟

آیاانتظارش پایان خوشی داشت ؟

به نظر شما چرایوسف (علیه السلام )بااینکه می دانست پدرش درکنعان به آنجا بر نگشت؟

به نظر شما اگر به کنعانبرنمی گشت جانش از طرف بردارن حسودش درامان بود؟

یعقوب(علیه السلام )درانتظار (علیه السلام )سالهای سال صبر کرد،اشک ریخت ودعا کرد،تاعاقبت به یوسف رسید اما من وتو ،بی خیال وآرام نشسته ایم!نه کوششی نه تلاشی نه دعایی،نه….

ما نباید به زندگیبی حضوری گرم اوعادت کنیم ونباید راضی باشیم به موجود جهان که قرار است روزی باآمدن یوسف زهرا(علیه السلام)گلستان شود.

 

منبع :کتاب خانه خانه ظهور