اوج بصيرت درياران منجي


یاران امام زمان علیه السلام باید از بالاترین سطح بصیرت برخوردار باشند. گرچه 313 نفر که فرماندهان و یاران اصلی ایشان را تشکیل می دهند

در اوجِ ایمان، ولایت پذیری، صبر و بصیرت هستند؛ عموم یاران نیز با توجه به مقدار بهره ای که از این اوصاف کریمه دارند به حضرت نزدیکتر

خواهند بود گرچه عموم مردم هم برای حمایت از دولت ایشان باید از این اوصاف بهره مند باشند. بنابراین برای فراهم آوردن یکی از مهمترین

شرایط ظهور امام زمان علیه السلام باید سعی بر افزایش سطح بصیرت دینی در جامعه داشت.

آمادگي براي ظهور درپرتوي بصيرت همگاني


اقبال و خواست عموم مردم نسبت به امام زمان علیه السلام و حمایت از تشکیل حکومت عدالت گستر مهدوی نیازمند این است که شناخت و بصیرت نسبت به حقانیت و اهداف قیام امام عصر علیه السلام در بین مردم به بالاترین حد ممکن برسد. بنابراین می توان گفت: یکی از مهمترین ابزار ایجاد آمادگی عمومی، برای ظهور امام مهدی علیه السلام بصیرت افزایی در جوامع اسلامی است.
گرچه 313 نفر که فرماندهان و یاران اصلی ایشان را تشکیل می دهند در اوجِ ایمان، ولایت پذیری، صبر و بصیرت هستند؛ عموم یاران نیز با توجه به مقدار بهره ای که از این اوصاف کریمه دارند به حضرت نزدیکتر خواهند بود گرچه عموم مردم هم برای حمایت از دولت ایشان باید از این اوصاف بهره مند باشند. بنابراین برای فراهم آوردن یکی از مهمترین شرایط ظهور امام زمان علیه السلام باید سعی بر افزایش سطح بصیرت دینی در جامعه داشت
لفظ بصیرت از نظر لغوی به معنای بینایی است اما در اصطلاح به بینایی قلب و درک و فهم عمیق مسائل گفته می شود. بصیرة -و بصر- نیروى بینائى چشم و قدرت ادراك دل است.(2)
«بصیر» فردی است كه نسبت به مسائل اجتماعی، سیاسی، معنوی و… ، از بینش عمیق و صحیحی برخوردار باشد که به وسیله آن بتواند حق و باطل را از هم تمیز داده و در هنگام بحران و فتنه، راه حق و سعادت را تشخیص دهد و طبق آن حركت كند

آسيب شناسي جوان



نسل جوان است از ضرورت‏هاي اساسي جامعه است. بايد دانست كه خواسته‏ها و دغدغه‏هاي آنان هميشه نشانه ناهنجاري نيست، بلكه گاه نشانه بيداري نيز هست.
پس از شناسايي دردها بايد به درمان آن پرداخت و در هنگام درمان نيز بايد برخورد مناسب و منطقي داشت؛ زيرا نداشتن برخورد منطقي و درست، نسل جوان را به كج روي‏هاي گوناگون از جمله كج فكري مي‏كشاند و ممكن است آنان را به دامن مكتب‏ها و انديشه‏هاي الحادي بكشاند. استاد مطهري يكي ا علل گرايش نسل جوان به مكتب‏هاي الحادي (چه در مسيحيّت و چه در جوامع اسلامي) را پاسخ غير منطقي و غير معقول به نيازها و پرسش‏هاي اين نسل و نيز برخوردهاي منفي با آنان مي‏داند. از اين رو، بر اين باور است كه بايد از طرد اين نسل دوري كرد و كوشيد تا پرسش‏هاي ديني و نيازهاي اساسي آنان، پاسخ‏هاي معقول، منطقي و حقيقي بيابند.
فكر اساسي اين است كه ما درد عقلي و فكري اين نسل را بشناسيم. بدون شناخت در اين نسل، هر گونه اقدامي بي مورد است. پس از شناخت درد بايد به فكر درمان و چاره بود. اتّفاقاً ديگران از راه شناختن احتياجات، آرمان‏ها
و دردهاي اين نسل و پاسخ درست به آنها آنها را منحرف كرده‏اند؛ مانند مكتب ماترياليسم در ايران.(22)
استاد مطهري رمز كج روي‏هاي نسل جوان را ندادن پاسخ به نيازهاي او مي‏داند و مي‏فرمايد:
ريشه بيشتر انحرافات ديني و اخلاقي نسل جوان را در لابه‏لاي افكار و عقايد آنان بايد جُست. فكر اين نسل از نظر مذهبي چنان كه بايد راهنمايي نشده است، و از اين نظر فوق العاده نيازمند است.(23)
استاد مطهري زايش و پيدايش پرسش‏هاي جديد و نيازهاي تازه را نشانه كج روي و انحطاط، و زاييده هوس‏ها و شهوت‏هاي نسل جوان نمي‏داند، بلكه آن را نشانه رشد و حيات يك جامعه زنده مي‏شمارد. البته به شرط آنكه انديشمندان و عالمان ديني به وظيفه خود در پاسخ‏گويي و رفع نيازهاي اين نسل به خوبي عمل كنند. شايد به همين دليل، استاد مطهري خود هيچ انديشه و متفكري را تكفير و طرد نكرد، بلكه همواره آنها را به مناظره و مباحثه دعوت مي‏كرد و ديگران را پيوسته به اين روش عقلاني سفارش مي‏نمود.

 

 

در هاي گشوده


درهاي گشوده
در هايت را برايم بگشاي
دست به سينه
قيافه اي جوي
چليك!
در هايت رابرايم بگشاي
مي خواهم ضريحت
بندبند دلم را بلرزاند
وعكس هاي يارگاري
يادگاري همه ي دعايم شود
نقاره خانه ات مي سرايد
تا نغمه ي شعر هايم
انقلاب كند

 

فضليت هاي فراموش شده

خداوند متعال در قران مي فرمايد:لايسخر قوم من قوم؛حجرات11

نبايد گروهي گروه ديگر را مسخره كنند.


دكتر ضياءالاطبا،از طبيان قديمي،ميگفت:تابستان بودوبيماران به مطب من مي آمدند
ومن آن هارامعانيه مي كردم،نسخه قبلي را مي گرفتم دوباره نسخه مي دادم.
يكي از آن بيماران زني بودژ،وقتي به او گفتم:نسخه ي قبلي كجاست؟
گفت:آن را جوشاندم وخودردم!گفتم:كاغذ را جوشاندي وخوردي؟
گفت: بله. گفتم حيف ناني كه شوهرت به تو مي دهد!!زنان ديگر كه آنجا بودند به او خنديدند؛ومن براي او مجددانسخه نوشتم وگفتم:دواهاي آن را بگيري بجوشان وبخور،نه خود نسخه را. وقتي بيماران همه رفتند،آخرين نفر حاج آخوند (پدرمرحوم راشد)آمد،بچه اش راديدم وبرايش نسخه اي نوشتم.مردند،پس از آن گفتند:مي خواستم خدمت شما عرض كنم كه آن كلمه اي كه به آن زن گفتي وزن هاي ديگر خنديدند،قشنگ نبودوآن زن درميان بقيه زن ها شرمسار شد.
من ناگهان مثل كسي كه از خواب بيدار گردد،به خودآمدم ومتوجه شدم كه چه بسيار از اين شوخي ها كه مي كنيم ومتلك ها كه مي گوييم،به خيال خودمان خوشمزگي مي كنيم وتوجه نداريم كه درروح طرف چه اثري دارد.
منبع:مردان علم درميدان عمل،ج 2 ،ص438
به نقل از:فضيلت هاي فراموش شده،ص125